Sunday, September 07, 2008
گرانی همچون سیاهی شب است بر پیکر انسان نه نوری نه پولی چه هم وزن و هزار هزار کار ناتمام و یک جیب خالی و هزار کیف پر از دفترچه های قسط وام یکی برای مسکن یکی برای ازدواج یکی برای خودرو یکی برای لوازم خانه یکی برای زنده بودن و تنها تو را نقد در کنارم دارم تو با من هر روز آب می شوی و باز دوباره آب تر می شوی آیا یکی هست که صدایی را بشوند و بگوید نشنیده ام آری هست در این وطن هزاران صدا هست که شنیده نمی شود یکی مال من است ما بی صدا ترین صدا و آواها هستیم باور می کنی رفیق گوش بده باور می کنی رفیق گوش به دیوار همسایه ها بسپار اینجا هیاهوی سکوت است که جاری شده در رگ شب و روز در این وطن صدای سکوت رضایت بیداد می کند باور می کنی ای رفیق
|